چگونه دیالوگ را مانند همینگوی بنویسیم

نویسنده: Robert Simon
تاریخ ایجاد: 21 ژوئن 2021
تاریخ به روزرسانی: 14 ممکن است 2024
Anonim
مثل همینگوی بنویس
ویدیو: مثل همینگوی بنویس

محتوا

هنگام نوشتن گفتگو ، قانون سه جمله را به خاطر بسپارید: به هیچکدام از کاراکترها بیش از سه جمله بی وقفه به طور همزمان ندهید. شما واقعاً می توانید مخاطبان خود را به خواندن بین سطرها اعتماد کنید: در واقع ، بخشی از لذت خواندن یک داستان ، جمع کردن قطعات است. و از همه مهمتر ، به یاد داشته باشید که شخصیت های شما نباید چیزهایی را که از قبل می دانند به یکدیگر بگویند.

نمونه گفتگوی همینگوی

نمونه کلاسیک آن داستان Hemingway "تپه هایی مانند فیل های سفید" است. در داستان ، یک زن و مرد که در یک ایستگاه قطار نشسته اند صحبت می کنند. با پیشرفت صحنه ، مشخص می شود که او باردار است و مرد می خواهد که او سقط کند:


مرد گفت: "آبجو خوب و باحال است."
دختر گفت: "این دوست داشتنی است."
این مرد گفت: "این واقعاً یک عمل بسیار ساده ، جیگ است." "این به هیچ وجه عملیاتی نیست."
دختر به زمین نگاه کرد که پاهای جدول روی آن استراحت کرد.
جیگ: "من می دانم که به آن توجه نخواهی کرد. این واقعاً چیزی نیست. فقط اجازه ورود هوا است."
دختر چیزی نگفت.
"من با شما خواهم رفت و من همیشه در کنار شما خواهم ماند. آنها فقط هوا را در آنجا می گذارند و پس از آن کاملاً طبیعی است."
"پس پس از آن چه خواهیم کرد؟"
"ما بعد از آن خوب خواهیم شد. دقیقاً مثل گذشته بودیم."
"چی باعث شده اینطور فکر کنی؟"
"این تنها چیزی است که ما را آزار می دهد. تنها چیزی که باعث نارضایتی ما شده است."

توجه داشته باشید که سقط جنین ، رویه فقط به آن اشاره شده است. این به نشان دادن ناراحتی آنها از موضوع کمک می کند ، اما همچنین واقع بینانه است. از آنجا که این اصلی ترین چیز در ذهن آنها است ، چرا آنها آن را هجی می کنند؟ و در حالی که یک نویسنده کمتر ماهر ممکن است تصور کند که خواننده نیاز به یک مجموعه صریح دارد ، همینگوی از ارائه یکی خودداری می کند. علاوه بر واقع گرایانه تر بودن ، برای خواننده نیز رضایت بخش تر خواهد بود.


Contrast of Denser Dialogue

آن را با این صحنه شکسته از یک رمان عاشقانه مقایسه کنید:

"ببین ، من می دانم که باید شما را به مهمانی خود دعوت می کردم!" او فریاد زد. "اما شما از مهمانی های من متنفر هستید. شما از ادامه حرکت با من خودداری کردید. شما هرگز نمی خواهید کاری سرگرم کننده دیگری انجام دهید. از زمانی که آن خانه فیلم قدیمی را خریداری کردید ، به اندازه فیلمهای کلاسیک که در آنجا نمایش می دهید منسوخ شده اید. شما حتی نمی خواهید چیز جدیدی را امتحان کنید. "
"شاید به این دلیل که من بعد از اجرای کل سالن سینمای کلاسیک تمام روز خسته ام."
"من همیشه به صورت من مالیده ای. من هم پول دارم. من این خانه را خریدم. من آن را اداره کردم. پس اگر کار واقعی نداشته باشم ، چه می شود؟"

به آخرین شکست خود فکر کنید. چقدر با هم توضیح دادید که چرا همه چیز پایان می یابد؟ شانس وجود دارد ، شما در هر بحث نهایی ، تمام مشکلات را با یک جمله کامل ذکر نکردید. گفت و گو در اینجا بیشتر به انتقال حقایق خاص به خواننده مربوط می شود ، به همین دلیل به اندازه گفتگوی همینگوی به نظر نمی رسد واقع بینانه باشد. (اگرچه در دفاع نویسنده ، کدام یک از ما به اندازه همینگوی به نظر می رسد؟)